آب در یک قدمی بود و نمیدانستیم
این بارم مجبورم مطلب از خودم نگذارم چون یه مطلب بلند بالا نوشتم ولی حکمت خدا بود که پاک شه و حوصله دوباره تایپ کردنشم ندارم!
ببخشیندا!!!
هر کس مشکلات خودش را دارد ...
حال خود را از پشت بام رها می کنم!
من دختری هستم که تصمیم گرفتم خودکشی کنم چون فکر می کنم هیچ کس اوضاعش بدتر من نیست و من بدبختم!
طبقه10، زوج خوشبختی رو دیدم که با هم زد و خورد میکردن
طبقه 9، "پیتر" محکم و قوی رو دیدم که داره گریه میکنه
طبقه 8، "آمی" نامزدش رو می دید که با بهترین دوستشه
طبقه 7، "دن" قرصای روزانه ضدافسردگیش رو می خوره
طبقه 6، "هنگ" بیکاره و هنوز در روز هفت تا روزنامه می خره تا یه کار پیدا کنه
طبقه 5، آقای "وانگ" که خیلی محترمه سعی میکنه لباسای خانومش رو بپوشه
طبقه 4 "رز" دوباره داره با دوست پسرش دعوا میکنه
طبقه 2، "لیلی" هنوز به عکس شوهرش که از شش ماه پیش گم شده خیره میشه
قبل از اینکه از ساختمون بپرم فکر می کردم بدشانس ترین آدمم
الآن فهمیدم هر کسی مشکلات و نگرانی های خودش رو داره
آدمایی که دیدم الآن دارن به من نگاه می کنن
فکر کنم الآن که من رو می بینن، احساس می کنن وضعشون اونقدرا هم بد نیست ...
شاید خیلی وقت ها قدر داشته هایمون رو اونطور که باید، نمی دونیم و به نوعی عرصه زندگی رو بر خودمون تنگ می کنیم که انگار حاصل عمرمان تمام غمها و ناملایمات دنیاست و دیگران ازش سهمی ندارند در حالیکه اگر قدری عاقلانه تر فکر کنیم می بینیم که دیگران هم فقط شادیها و موفقیت هاشون نیست که دستمایه ی زندگیشونه؛ و بقول این شعر زیبا :
زندگی وقت کمی بود و نمیدانستیم
همه ی عمر دمی بود و نمیدانستیم
حسرت رد شدن ثانیه های کوچک
فرصت مغتنمی بود و نمیدانستیم
تشنه لب، عمر بسر رفت و به قول سهراب
آب در یک قدمی بود و نمیدانستیم
قدر لحظه لحظه زندگیتونو بدونید...
حتی همین لحظه !
به قدر تمام دنیا به اونی که دوستش دارید بهش بگین دوستت دارم!!
ابراز عشق و محبت نیز از آن دسته است که با گذشت همین لحظه ها افسوس خیلی دارد!
مواظب خودتون و قلب خوشگلتون باشید.
بای بای